در آن کتاب عنوان کردهام که میشود برای تمام اعیاد اسلامی و دینی مذهبی و حتی ماه رمضان موسیقی اجرا کرد.
رمضان برای خودش موسیقی خاصی دارد اما توجهی به آن نمیشود. پیش از اینها، از یک هفته تا 3 روز مانده به ماه مبارک، پیشخوانی رمضان داشتند.
درواقع گروهی، هر صبح بهصورت آوازی پیشخوانی برای ماه رمضان داشتند و حتی نقاره پیشخوانی نیز داشتهایم که سحرها و غروبها و نیمه شبها زده میشده تا آمدن ماه رمضان را به مردم یادآوری کند.
این نشان میدهد که در گذشته نهچندان دور، با نغمههای زیبا و بهره گیری از شعر و کلامهای وزین و درست، لحظات شادی برای مردم ایجاد میشده تا جماعت بدانند که رمضان در راه است.
یکی از آوازهای بسیار زیبایی که هنوز در حوزه کشورهای اسلامی آسیای میانه برجا مانده، مرحبا خوانی است؛
در حقیقت این موسیقی آیینی امروز در ترکیه، آذربایجان، تاجیکستان، افغانستان و حتی در بخشهایی از ایران مانند کردستان و سیستان و بلوچستان همچنان اجرا میشود. در این آیین، مرحبا خوانان با موسیقی، مردم را با ساز و آواز به پیشوازی ماه رمضان دعوت میکنند.
یکی دیگر از اینگونه موسیقی، سحر خوانیهای ماه رمضان است که سال گذشته در مؤسسه نغمه شهر تهران در تالار ارسباران مناجاتهای سحری را با عنوان «سروش ستایش» برگزار کردیم.
به این جنس کارها در سالهای اخیر البته بهطور محدود توجه شده اما آنقدری نبوده که رسانهها را جوابگو باشد.
حتی به نقاره زنی که با سازهای کوبهای و بادی قبلا شیوهای برای خبرکردن افطار و سحر بوده، چندان توجهی نمیشود درحالی که نقاره زنی را میتوان به نوعی ارکستر مذهبی اطلاق کرد.
بزرگترین میراث معنوی بجامانده از گذشته در این خصوص، نقاره زنی در بارگاه امام هشتم است که باید جزء میراث معنوی کشور به حساب آید.
اینها فقط چند نمونه است اما از آنجا که کمتر به این جنس کارها اهمیت داده میشود و اطلاع رسانی کمتری وجود دارد، مسئولان کمتر سراغ اینگونه موارد میروند درحالی که اگر برای رسانهای چون تلویزیون برنامهریزی شود، میتوان موسیقی رمضان ایجاد کرد.
ولی متأسفانه دستگاههای فرهنگی در این زمینه طرح خاصی ندارند و فقط به مجریان موسیقی سفارش میدهند که چند کار درمورد ماه رمضان بسازند و بخوانند.
درحالیکه اگر طرح و برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی درستی حاکم بود، این آثار از چارچوب سفارش صرف در زمان مشخص خارج میشد و در هر زمانی قابلیت اجرا مییافت تا نیازهای فرهنگی جامعه و خوراک رسانهای توأمان برآورده میشد.
متأسفانه اکنون کار برعکس پیش میرود و چندی است شنیده شده که کرال «آکاپلا» را که متعلق به دوره رنسانس است، میخواهند مد کنند و عنوان شده که در این زمینه کار تولید کنند و بفرستند، ولی کسی نیست بپرسد که این موسیقی دوره رنسانس به چه درد نسل امروز میخورد؟
آن هم درحالیکه به موسیقی خودمان با آن همه تنوع، که 7 دستگاه موسیقی که در خدمت تبلیغات دینی و مذهبی بوده رها شده و به آن بیمحلی میشود.
وقتی برنامه ریزی و مهندسی فرهنگی در کار نباشد، تولیدات به سمت کارهای دم دستی و گونهای از آوازهای فرنگی میرود.
در چنین حالتی است که فرهنگ خودمان زیرپا گذاشته میشود و در این حالت است که جوانان ما فکر میکنند که لابد ما هیچی از چیزی نداریم. اینجاست که دیگر نمیتوان بیتفاوت بود و باید از همه مسئولان فرهنگی پرسید این بیتفاوتی نسبت به نفس موسیقی ایرانی تا کی؟
* محقق و مدرس موسیقی قومی و آیینی